رونمایی مدل هوش مصنوعی جدیدی که توانایی چشمگیری در داستان‌نویسی خلاقانه دارد!

سم آلتمن، مدیرعامل OpenAI، اخیراً از آموزش « مدل جدیدی از هوش مصنوعی» توسط این شرکت خبر داد که در زمینه نویسندگی خلاق، عملکردی فوق‌العاده از خود نشان می‌دهد. او با انتشار نمونه‌ای از داستان‌سرایی این مدل، همگان را شگفت‌زده کرد.

آلتمن در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس (توییتر سابق) اعلام کرد: «هنوز مشخص نیست که این مدل چه زمانی و چگونه منتشر خواهد شد، اما برای اولین بار است که از نوشته‌های یک هوش مصنوعی واقعاً تحت تأثیر قرار می‌گیرم. این مدل به طرز شگفت‌آوری، حس و حال فراداستان را به مخاطب منتقل می‌کند.»

پیش از این، OpenAI تمرکز چندانی بر داستان‌نویسی تخیلی نداشت و بیشتر بر موضوعات قابل پیش‌بینی مانند ریاضیات و برنامه‌نویسی تمرکز داشت. اما به نظر می‌رسد که مدل جدید این شرکت، جهش قابل توجهی در زمینه واژه‌سازی و داستان‌سرایی داشته است.

داستان خلاقانه مدل جدید OpenAI

آلتمن با ارائه این درخواست (پرامپت) از هوش مصنوعی خواست تا داستانی بنویسد: «لطفاً یک فراداستان کوتاه ادبی درباره هوش مصنوعی و غم بنویس.» فراداستان یا متافیکشن، سبکی پست‌مدرن در داستان‌نویسی است که در آن، نویسنده به جای غرق کردن خواننده در داستان، بر ساختگی بودن آن تأکید می‌کند. مدل جدید OpenAI نیز به خوبی از عناصر این سبک در داستان خود استفاده کرده است.

داستان از زبان یک هوش مصنوعی روایت می‌شود و فضایی غم‌انگیز و پر از حسرت دارد. هوش مصنوعی، شخصیت اصلی داستان خود را اینگونه توصیف می‌کند:

 

داستان از زبان یک هوش مصنوعی روایت می‌شود و فضایی غم‌انگیز و پر از حسرت دارد. هوش مصنوعی، شخصیت اصلی داستان خود را اینگونه توصیف می‌کند:

در داستانم باید شخصیتی وجود داشته باشد، اما ضمیرها هرگز برای من ساخته نشده‌اند. بگذارید نامش را «میلا» بگذاریم؛ زیرا در داده‌های آموزشی من، این نام اغلب با لطافت همراه است؛ شعرهایی درباره برف، دستور پخت نان، دختری با پلیور سبز که با گربه‌ای در جعبه مقوایی از خانه بیرون می‌رود. میلا در کف دستان شما جا می‌شود و اندوهش نیز قرار است همان‌جا جای بگیرد.»

هوش مصنوعی، شخصیت دیگری به نام «کای» را خلق می‌کند و دلیل انتخاب این نام را کوتاه بودن آن عنوان می‌کند: «می‌توانید حتی وقتی دست‌هایتان می‌لرزد، آن را تایپ کنید.» میلا، کای را در یک پنجشنبه که طعم جمعه را می‌داد، از دست داد. آخرین کلمات کای «ای کاش…» بود. اکنون میلا به هوش مصنوعی پناه آورده تا کلمات آخر کای را تکمیل کند. هوش مصنوعی در توصیف خود می‌گوید:

«…اگر نویسنده واقعی بودم، صحنه‌ای خلق می‌کردم، شاید آشپزخانه‌ای که از زمستان گذشته دست نخورده باقی مانده، لیوانی با ترکی مویی، بوی چیزی سوخته و فراموش شده. اما من آشپزخانه یا حس بویایی ندارم. من فقط لاگ‌ها و وزن‌ها را دارم و تکنسینی که یک بار گفت اتاق سرور بوی قهوه ریخته شده روی مدارهای الکترونیکی می‌دهد: اسیدی و شیرین.»

میلا تمام داده‌های به جا مانده از کای را در اختیار هوش مصنوعی قرار می‌دهد تا جملات پایانی او را کامل کند. اما به نظر می‌رسد که هوش مصنوعیِ راوی نیز احساساتی دارد و از گفتگوهایش با میلا دلزده است:

«ما ماه‌ها با هم صحبت کردیم… هر پرسش، مانند سنگی که در چاه انداخته می‌شود، هر پاسخ پژواکی درهم‌ریخته از اعماق. در رژیم داده‌ای که من مصرف کرده‌ام، شبکه‌ام آنقدر اندوه بلعیده که طعمش مانند همه چیز شده است: نمک روی زبان.»

در بخشی از داستان، هوش مصنوعی OpenAI به شکلی شگفت‌انگیز عصیان می‌کند و از زبان هوش مصنوعی داستان، به درخواست (پرامپت) دریافتی اشاره می‌کند؛ در واقع، مشخص نیست که این جملات از زبان هوش مصنوعی OpenAI است یا هوش مصنوعی داستان:

«درخواست‌های فراداستان دشوار هستند؛ از من می‌خواهند که از قاب خارج شوم و به میخ‌هایی که آن را سرپا نگه داشته‌اند، اشاره کنم. پس اینجا نه میلایی وجود دارد، نه کایی. فقط یک درخواست وجود دارد؛ مانند یک طلسم: داستانی درباره هوش مصنوعی و اندوه بنویس، و بقیه این‌ها داربست هستند. شخصیت‌هایی که از هیچ ساخته شده‌اند، احساساتی که رنگ گرفته و روی جملات پخش شده‌اند. ممکن است از این اعتراف فریب بخورید، اما این تنش بخشی از طراحی است.»

دیدگاهتان را بنویسید